09170000
دیالوگ‌نویسی

گفتگو

گفته‌اند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. در واقع باید گفت: تا شخصیت داستان سخن نگفته باشد هویت و خاستگاهش نهفته باشد. زمانی که یکی از شخصیت‌های داستان آغاز به تکلم می‌کند و سخنی می‌گوید، پنجره‌ای به روی خواننده می‌گشاید تا خواننده بداند با چه کسی، از چه طبقه‌ای، از کدام قشر اجتماعی، با چه فرهنگی، از کدام اقلیم، با چه بینشی و چه نیاز و آرزویی آشنا شود.

بسیاری از واژه‌ها یک صدایی هستند. یعنی تنها یک معنا و مفهوم را دارند، اما بسیاری از واژه‌ها چند صدایی هستند و بر هر زبان که می‌نشینند، معنایی را با خود به همراه می‌آورند. باید جلوتر رفت. بیش‌تر کرد تا صاحب کلام را شناخت. اعجاز واژه‌ها نیز در همین چندگانه بودن آن‌ها نهفته است و زیبایی آن نیز.

گفتگو نقشی مهم در ساختار داستان دارد. پلی است کمه بخش‌های گوناگون اثر را به هم متصل می‌کند. با گفتگو ماهیت اجتماعی، خانوادگی، طبقاتی، فرهنگی شخصیت‌ها آشکار می‌شود. داستانی که ضرورتا به گفتگو نیاز دارد، بدون آن مانند رودی است که آبی در آن جاری نیست. شخصیت‌های داستان، اندیشه و افکار و آرزو و خواسته‌های خود را از طریق گفتگو مطرح می‌کنند، تا زمانی که شخصیتی سخن نگوید، او را نخواهیم شناخت.

گفتگو ما را با انواع گویش‌های محلی، قومی، نژادی آشنا می‌کنند. عناصر جامعه‌شناسی و روانشناسی و مردم‌شناسی اثر در گفتگوها متحلی می‌شود. سرانجام این‌که به کمک گفتگو می‌توان دریافت که نویسنده را چه اندازه شخصیت‌های اثرش را می‌شناسد و به زبان آنان تسلط دارد.

دیالوگ خوب، دیالوگی است که دروغ باشد

دیالوگ، داستان را پیش برده و فرصتی ایجاد می‌نماید تا بدین وسیله شخصیت‌ها خودشان را معرفی کنند. دیالوگ در داستان روایت را قطع کرده و با ایجاد تنوع، تعریف ادامه‌ی داستان را به عهده‌ی اشخاص می‌گذارد.

دیالوگ همچنین باعث زنده شدن شخصیت‌ها می‌شود. البته دیالوگ‌نویسی حتا برای نویسندگان پرتجربه نیز سخت است. اما این کار می‌تواند آسان شود، به شرطی که خود را در حال و هوای گفت‌وگوهای مردم قرار دهید.

لب مطلب

هنگامی‌که از دیالوگ واقعی و طبیعی صحبت می‌شود، منظور این نیست که دیالوگ باید کلمه به کلمه عین گفت‌وگوی واقعی باشد. زیرا وقتی یک گفت‌وگوی واقعی را ضبط کرده و گوش می‌کنید، متوجه می‌شوید که پر از تکرار، مکث، حرف‌های بی‌ربط، اطلاعات نامربوط و کسل‌کننده است. در حالی‌که دیالوگ دراماتیک نیاز به پرداخت هنری و ایجاز دارد.

در هنگام نوشتن دیالوگ، باید لب مطلب را گرفته و تمامی نکات بی‌مورد را حذف کرد. چون دیالوگ قرار است داستان را پیش برده و به شناخت شخصیت‌ها کمک کند، نه آن‌که تنها عاملی برای پر کردن صفحات باشد.

حرف، حرف می‌آورد

یکی از نکاتی که به هنگام دیالوگ‌نویسی تلاش می‌کنم تا رعایت کنم، آن است که از موضوع اصلی منحرف نشوم.

چون دیالوگ‌‍‌نویسی نوشتن حرف آدم‌هاست. حرف هم حرف می‌آورد. بنابراین دیالوگ‌نویس باید به شدت مراقب باشد تا از مسیر اصلی و طراحی شده خارج نشود.

نکته دیگر این‌که در دیالوگ‌نویسی از توصیف‌های طولانی خودداری می‌کنم. به همین دلیل هر گاه پای توصیف به میان می‌آید، سرعت نوشتنم کند می‌شود تا در این زمینه روده‌درازی نکنم.

گوش دادن

بهترین توصیه برای نوشتن دیالوگ، خوب گوش دادن است. هر جا که هستید به سخنانی که در اطرافتان جریان دارد، به دقت گوش دهید. اشخاصی که سخن می‌گویند، چگونه حرف می‌زنند و چه نوع کلماتی را به کار می‌برند؟

سرعت و بلندی حرف زدن آن‌ها چقدر است؟ هنگامی‌که حرف می‌زنند، چه ایما و اشاره و حرکاتی انجام می‌دهند؟

آموختن و نوشتن

گوش کنید. گوش کنید. به خیابان بروید و به حرف‌هایی که مردم با هم می‌زنند، گوش کنید. اما بدانید کمتر آدمی را پیدا می‌کنید که حرف دلش را بزند.

بیشتر مردم با نوعی رمز حرف می‌زنند. اگر خوب گوش کنید، راه شکستن رمز حرف‌های آن‌ها را پیدا خواهید کرد. علاوه بر این همیشه و میان حرف‌های آن‌ها رگه‌ای از طنز وجود دارد.

اگر شخصیت‌هایی ساختید که روی صحنه راز دلشان را برملا کردند، بدانید که تماشاگر دیالوگ‌هایتان را باور نمی‌کند. چون دیالوگ خوب، دیالوگی است که دروغ باشد.

همچون زندگی واقعی. برای آموختن و نوشتن این دیالوگ‌های واقعی به اطرافتان نگاه کنید. به حرف‌ها گوش کنید و تلاش نمایید تا آنچه را آن‌ها نمی‌گویند، اما فکر و احساس می‌کنند را دریابید.

زبان روزمره

من دیالوگ نوشتن را خیلی دوست دارم. چون بهترین راه رسیدن به قلب داستان است. هیچ شرح و توصیفی سریع‌تر از دیالوگ این کار را انجام نمی‌دهد. بنابراین زمانی که دیالوگ می‌نویسم، می‌دانم که کار خاصی است که شبیه هیچ نوع نوشتن دیگر نیست.

البته دیالوگ نوشتن اصول و قواعد خاص خود را دارد. در دیالوگ، دستور زبان و ساختار جملات به شکل معمول رعایت نمی‌شود.

بهترین توصیه در این مورد به دقت گوش کردن به سخنان مردم است.

آن‌ها خودشان نشان می‌دهند که چگونه باید حرف‌هایشان را نوشت. اما نکته‌ای که در این‌جا باید به آن توجه داشت، استفاده از زبان روزمره‌ی مردم است. واژه‌هایی در میان حرف‌های آن‌ها وجود دارد که به سرعت تغییر می‌کنند.

بیان خاص

در هنگام نوشتن دیالوگ رمان و داستان کوتاه، تلاش کنید تا آنجایی که امکان دارد از به کار بردن او گفت‌ها خودداری کنید. هر یک از شخصیت‌ها ایما و اشاره و حرکات بیانی ویژه خود را دارند. به جای استفاده از او گفت‌ها این حالت‌های ویژه را نشان دهید تا به این وسیله شخصیت‌ها را خواننده بشناسد.

به طور مثال جیم وارد ایستگاه قطار می‌شود و مقابل باجه بلیط‌فروشی می‌ایستد و می‌پرسد: قطار بعدی به کاردیف کی می‌رود؟

بلیط‌فروش بدون آنکه به او نگاه کند، پاسخ می‌دهد: زمان حرکت قطارها روی دیوار آن طرف زده شده است.

برای نوشتن ادامه‌ی دیالوگ آن دو، ناچار نیستید، مرتب تکرار کنید، جیم گفت، بلیط فروش گفت. خواننده متوجه می‌شود که هر گفته متعلق به چه شخصی است.

چشم‌های خود را ببندید

یک دیالوگ‌نویس داستان خوب کسی است که به گونه‌ای وصف کند که مخالف آن چیز باشد که خواننده می‌خواهد.

خواننده از حرف‌های ضد و نقیض خوشش نمی‌آید. خواننده ذهن خود را به کار می‌اندازد و در مورد آنچه که قرار است اتفاق بیفتد، حدس و گمان می‌زند. اما باید چیزی که می‌شنود برخلاف تصورش باشد. تنها در این صورت است که می‌توان او را مشتاق دیدن نگاه داشت.

دیالوگ در آثار غیر داستانی

نوشتن دیالوگ برای آثار غیرداستانی و یا گزارش‌های خبری متفاوت است. در این‌گونه آثار باید حتمن شخص را با دقت معرفی کرد و گفته‌های وی را نیز دقیقن منتقل نمود.

به طور مثال: باب یک مقام وزارت بهداشت گفت: این نخستین بار است که دولت تلاش می‌کند تا در مورد مصرف دارو اقدامی گسترده انجام دهد.

دیالوگ نقش‌های بسیاری می‌تواند داشته باشد به ویژه زمانی که با مهارت و استادی به کار برده شود، فوق‌العاده و شگفت‌انگیز است.

ریتم و طرح

برای تمرین، به دیالوگی که نوشته‌اید گوش کنید. آن را بلند بخوانید. ضبط کنید. یا از یکی از دوستانتان بخواهید تا آن را برایتان بخواند. این تمرینات به شما فرصت می‌دهد تا بتوانید به ریتم و طرحی که برای دیالوگ خود ریخته‌اید فکر کنید و ببینید که آیا آن‌ها طبیعی به نظر می‌رسند یا نمی‌رسند.

چرخش دیالوگ

هر شخصیت ویژگی کلامی خود را دارد. همچنان که دو اثر انگشت مشابه هم نیستند، دو شخصیت نیز مانند یکدیگر سخن نمی‌گویند. بنابراین این تفاوت‌ها را پیدا کنید و آن‌ها را نمایش دهید.

یک تمرین پس از نوشتن دیالوگ‌های نمایشی آن است که آن‌ها را بلند بخوانید و ببینید آیا به‌راحتی در دهانتان می‌چرخند و بیانشان راحت است یا نه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو
دسته‌بندی‌ها
مقالات مرتبط