09170000
چرا در جاده انجامش ندهیم؟

چرا در جاده انجامش ندهیم؟

مردم به من می‌گویند: « من خیلی دوست دارم نویسنده باشم، فقط انضباط ندارم.» من می‌دانم منظور آن‌ها چیست: من هم ندارم.

من کسی هستم که اکنون سی سال است تمام وقت نوشته‌ام. اگر من این کار را همان‌طوری انجام می‌دادم که مردم فکر می‌کنند انجام می‌شده، یعنی با انضباط، مطمئن نیستم که اصلا می‌توانستم این کار را بکنم یا نه.

با صحبت درباره‌ی نوشتن و آمدن این ایده که: « روزی این کار را دوست خواهی داشت و برای انجام دادنش بی‌تابی می‌کنی»، احساس می‌کنم حرف من هم مثل مربی‌ام متقاعد کننده است. اما حقیقت این است که من واقعا عاشق نوشتنم و نیازی به انضباط برای آن ندارم.

من ساعات طولانی پای صفحه کلید نمی‌نشینم یا خیلی به ندرت می‌نشینم. به‌جای آن، زمان را می‌قاپم.

در روزها و شکاف‌های زندگی‌ام می‌نویسم. من میز تحریر را دلپذیرترین کنج خانه‌ام می‌دانم.

میز تحریر من اسباب‌بازی دارد، گل دارد من وقتی می‌نویسم خودم هم کودک می‌شوم.

امروز صبح راس ساعت 5:45 درست موقعی که خورشید داشت کوه‌ها را روشن می‌کرد بیدار شدم. با خودم فکر کردم یک کم زود است، اما احساس می‌کردم کاملا استراحت کرده‌ام.

به آشپزخانه رفتم، یک فنجان قهوه درست کردم و پشت میزم نشستم تا صفحات صبحگاهی‌ام را بنویسم. دیگر دستم تند شده؛ توانستم بیست دقیقه‌ای کار را تمام بکنم و به چیزی که می‌خواستم انجام بدهم فکر کنم.

نوشتن را خیلی پر آب‌وتاب نکنید. آن را روی میز آَپزخانه انجام بدهید. آن را روی ردیف نیمکت عقب مدرسه انجام بدهید.

آن را بیرون خانه کنار بوته‌ی یاس کبود انجام بدهید. آن را در وان حمام انجام بدهید. آن را در کافی‌شاپ انجام بدهید. آن را در اتوبوس انجام بدهید. فقط آن را انجام بدهید، انجام بدهید، انجام بدهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو
دسته‌بندی‌ها
مقالات مرتبط