شیوههای سنتی و قدیمی
در این شیوه که تحتتاثیر قصهگویی است، داستاننویس از گزارههای آشنا و جملههای قالبی و کلیشهای برای آغاز نوشتن متن داستان استفاده میکند.
1- داستان بشکهی سحرآمیز ( برناردمالاد) اینگونه آغاز میشود:
در زمانی نه چندان دور، در شمال نیویورک، در اتاقی کوچک و تنگ، اما انباشته از کتاب، لئوفینکل، دانشجوی رشته الهیات عهد عتیق، دانشگاه یشیواه زندگی میکرد.
2- داستان خورشید خانم ( محمود اعتمادزاده، بهآذین) هم شروعی قصه مانند دارد:
« یکی بود، یکی نبود، یک روز خورشید، وقتیکه از پشت کوه سر زد هوس کرد به جای گردش تو هفت آسمان یک بار هم به کار و بار زمین سر بکشد و ببیند چه خبره…»
3- توماس مان، داستاننویس پر آوازهی آلمان، داستان « تصادف قطار» را اینگونه شروع میکند:
« داستان برایتان بگویم؟ آخر، من داستان نمیدانم. خوب حالا که میخواهید برایتان چیزی تعریف میکنم. یک بار دو سال پیش، ناظر یک تصادف قطار بودم…»
4- استفاده از مقدمههای پیش آگاهیدهنده و توضیحهای روایی، موپاسان، داستان مشهور گردنبند را با این شیوه آغاز کرده است:
« او یکی از آن دخترهای زیبا و دلربایی بود که گهگاه از روی اشتباه سرنوشت، در خانوادهای کارمندی به دنیا میآید» و یا هدایت داستان بوفکور را اینگونه شروع میکند:
« در زندگی دردهایی است که روح آدم را در سکوت و انزوا میخراشد و …»
شیوههای نوین
در این شیوه، داستاننویسان تحتتاثیر جریان طبیعی زندگی، داستان را آغاز میکنند. در این شیوه نیز شگردهای گوناگونی تجربه شده که به ذکر نمونههایی از آنها بسنده میشود.
1- وصف طبیعت
نمونهی آشنا و برجستهی این نوع شروع در داستان گیله مرد بزرگ علوی دیده میشود:
« باران هنگامه کرده بود. باد چنگ میانداخت و میخواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یک دیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر میکشید، میآمد…»
2- توصیف ظاهری شخصیت
داستان محمد کارگر کوچک پنچرگیری نوشتهی ناصر زراعتی:
شانزده ساله است. ریزه و لاغر اندام. با سر تراشیده. دست و گردن و روی سیاه و چرب و چشمهای شوخ و هوشیار که مژههایش بلند و ابروهایی کمانی بر آنها سایه انداخنه… یک جفت کتانی مندرس پاهای استخوانی بیجورابش را میپوشاند…
3- توصیف عملکرد شخصیت
عبدالحسین نوشین در آغاز داستان میرزامحسن این شگرد را به کار گرفت:
« میرزامحسن، پیرمرد هفتاد ساله هر روز پیش از طلوع آفتاب از جا برمیخاست و رختخوابش را جمع میکرد. روی پلهی در اتاق با آفتابهی حلبی که همیشه کنج اتاقش کنار کوزه آب جا داشت وضو میگرفت…»
« پدر بزرگ خمیر گلولهشدهی نان را توی حوض انداخت. آب موجهای ریز و درشتی برداشت و ماهی سرخ رنگی روی آب جست زد، پدربزرگ با خوشحالی گفت:…»
نیما یوشیج نیز داستان نمادین غول و زنش و ارابهاش را با همین شیوه آغاز کرد: «غول و زنش و ارابهاش بیابانهای خالی و خشک را طی میکردند. گاهی در تاریکی چرخهای ارابهی آنها از روی ته ماندههای دیوارهای خاکی میگذشت…»
4- به کارگیری موقعیت نمایشی و کنش داستانی در سطر نخست داستان
ایرج غریب در داستان خرابه و سیاه از این شگرد بهره بده است:
« در را باز کرد. در را بست. دیگری هم در را باز کرد و بست.
آنوقت اولی فریاد زد:…»
درویشان، داستان قبرگبری را اینگونه شروع میکند:
« پسرک تکان خورد. چشمانش را آهسته گشود. صورت سیاه سوختهی پدرش را که موهای سیاه و سفیدی در آن پاشیده شده بود، روبهروی خود دید. فهمید که موقع رفتن است.»
5- آماده کردن ذهن خواننده در سطر اول داستان
قصهی عینکم رسول پرویزی در این مورد نمونهی خوبی است:
« بهقدری این حادثه زنده است که از میان تاریکیهای حافظهام روشن و پرفروغ مثل روز میدرخشد. گویی دو ساعت پیش اتفاق افتاده، هنوز در خانهی حافظهام باقی است…»
6- گفتوگو
گاهی داستانها با صحنهای از گفتوگو شروع میشوند. اینگونه متنها، از همان آغاز، خواننده یا مخاطب را درگیر میکنند و واقعپذیری و حقیقت مانندی بیشتری دارند.
7- تعلیق
بعضی از متنها، طوری شروع میشوند که آدم خیال میکند از نیمه کار بریده شدند. این کار دست کم دو خاصیت دارد. اول اینکه ایجاز را رعایت کرده، بخشهای زاید و اضافه را حذف میکند و دوم اینکه با حذف ناگهانی، خواننده را به فکر وامیدارد و به سوی ادامه متن میکشاند تا ببیند سرانجام چه میشود، شاید بتواند از سرانجام کار، آغاز و قسمتهای حذف شده را دریابد. مانند داستان بازی نوشتهی اصغر الهی.
« بعد ماندیم چه کار کنیم. دو دل و در وسواس پردغدغهای بودیم و بیکاری آزارمان میداد و تنبلمان میکرد و غروب توی کوچه میآمد. غروب در سکوت و خاموشی میآمد و ما سرد و یخزده ایستاده بودیم و باران تاریکی را میدیدیم که بیصدا به کوچهمان میریخت.»
8- استفاده از اساطیر
داستان نهال گردویی بر گور مسیح از فاطمه ابطحی
« مسیح متولد شد. باید دعا بخوانم. نذر و نیاز کنم. نماز بخوانم. برای مسیح شمع2های قدی روشن میکنم. در همهی مسجدها و کلیساها شمع روشن میکنم. چقدر شبیه همه زنها شدهام! چقدر نگرانم!…»
9- استفاده از پیش گزارههای توراتی
در این شیوهی شروع، از کلمات قصار یا تکههایی از متن کتابهایی آسمانی و دینی یا گفتار بزرگان استفاده میشود.
مانند داستان آواز زیر باران از حسین آتشپرور.
به صحرا شدم
عشق باریده بود و زمین تر شده
چنانکه پای به برف فرو شود.
به عشق فرو میشد
تذکرهالاولیا
و سپس متن داستان با یک گفتوگوی کوتاه و نمایشی شروع میشود.
باز باران…
تو باران را دوست داری؟
دست بگذار ببین!
10- استفاده از تاریخ و روز مشخص برای حقیقت مانندی و کشش داستان
11- شروع داستان با توصیف ظاهری شخصیت
12- شروع داستان با تکیه کلام عامیانه و ضربالمثل
13- بیان یک کشمکش در قالب روایت
داستان داش آکل نوشته صادق هدایت
« همهی اهل شیراز میدانستند که داشآکل و کاکا رستم سایهی یک دیگر را با تیر میزدند…»
14- شروع داستان با بیان پایان یک رویداد
گاهی، پایان یک داستان در آغاز داستان میآید. نویسنده، متن داستان را با ماجرای پایانی شروع میکند، آنگاه از بدنهی متن برای گشودن ماجرای داستان استفاده میکند. نمونهی ایرانی این شگرد،داستان بچهی مردم جلال آلاحمد است.
پاسخ دادنبازارسال افزودن واکنش
|