عنوانها
من هیچگاه مرد عنوان نبودهام، اصلا برایم مهم نیست که عنوان چه باشد.
جان اشتاین بک
نخستین نقش عنوان این است که علاوه بر وحدت بخشیدن به اثر ادبی شما، نقش علامت انحصاری آن را نیز ایفا کند و خوانندگان شما را به دام داستان اندازد. هر چند، انتخاب عنوان، یکی از مبهمترین و بیثباتترین و در عین حال نهادیترین کارهای داستان است، بسیاری از مردم در مورد اینکه یک عنوان خوب چگونه عنوانی است، یا چگونه باید باشد، برداشت روشنی ندارند.
همانطور که سامرست موام به درستی گوشزد کرده است: « یک عنوان خوب، عنوان کتابی است که موفق باشد.»
واکرپرسی گفته است که یک عنوان خوب باید بدون اینکه بیش از حد گنگ و یا بیش از حد واضح باشد، فرییفته سازد.
بعضی عناوین ما را گیج و مبهوت میسازد، مگر اینکه کتاب را بخوانیم و حتا گاهی بعد از مطالعهی آن نیز همین حالت ادامه دارد.
عناوین دقیقا چه هنگام و از کجا سرچشمه میگیرند؟
تنسی ویلیامز میگوید: « عنوان در آخر میآید.»
همینگوی میگفت: « پس از پایان داستان، فهرستی ازعناوین را تهیه میکنم؛ گاهی بیش از صد عنوان. سپس شروع میکنم به تجزیه و تحلیل آنها و گاهی این کار را روی تمامی اسامی انتخاب شده، انجام میدهم.»
اغلب، شنیدن نخستین انتخاب عنوان، برای کتابهای مشهور که گاهی وحشتناک است، آدمی را غافلگیر میکند. چارلز دیکنز در ابتدا میخواست اسم رمان کلاسیک خود خانهی قانونزده را خانهی ویرانهی توم بیگانه بگذارد؛ و کتاب دیگرش، روزگار سخت، در ابتدا دو با دو میشود چهار نام داشت. هنگامی که جارلز دیکنز میخواست پاورقی مهیجی را به رشتهی تحریر در آورد، بیدرنگ با مشکل انتخاب عنوان مواجه میشد. اولین عناوینی که او انتخاب کرد عبارت بودند از:
زمان! برگهای پاییز، برگهای پراکنده، چرخ بزرگ، گرداگرد، برگهای پیر، سالهای قبل، بسیار دور، برگها ریخته، پنج و بیست سال، سالیان سال، روز از پس روز، درخاتان ریشه کن شده، دو نسل.
چارلز دیکنز بعدا این عناوین را نیز افزود: یکی از این روزها، زنده به گور، رگهی طلا، دکتر بیووایس.
الهام یک عنوان برجسته از کجا سرچشمه میگیرد؟
بسیاری از نویسندگان، در بطن کارهایشان و شاید در گفتوگوها، به جستوجوی عناوین میپردازند.