دانشآموزی شکایت داشت که :«با اینکه نوشتن را خیلی دوست دارم، پس چرا زیاد این کار را انجام نمیدهم؟»
« نمیدانم، شاید تنبلی میکنید.»
« اما شما متوجه نیستید، من تمام وقت مدرسه هستم و مشغول درس خواندن»
« مثل همۀ دانشآموزهای دیگر هستید.»
ژوزف هیلر، در حالی کتاب خود را نوشت که بهطور تمام وقت مشغول کاری تبلیغاتی بود.
المور لئونارد نیز همینطور، او به مدت یازده سال، قبل از اینکه نویسندگی برایش شغل درآمدزایی شود، به کارهای تبلیغاتی مشغول بود. جیمز دیکی، اولین کتاب شعرش را در حین کار در زمینه تبلیغات نوشت. هنری میلر برای اتحادیۀ غرب کار میکرد. تی.اس.الیوت در بانک مشغول کار بود. ریموند کارو شبها را به عنوان دربان مشغول کار بود.
آنها هنگامی که برای اولین بار کارنوشتن را شروع کردند، هیچکدام وقت نداشتند. اما وقت را برای خود ساختند. صبحهای خیلی زود، شبها، تعطیلات، حتا هنگام بیماری.
جرالد پتیویچ به عنوان مثال، در حالیکه کارآگاه دستگاه محرمانۀ ایالات متحده بود، به کلاسهای شبانۀ داستاننویسی میرفت و هفت سال صبحها ساعت چهار از خواب برمیخاست و قبل از رفتن سرکار چند ساعتی را صرف نوشتن میکرد. حسابی درگیر سومین رمان خود شده بود. در سال 1985 از کارش در دستگاه محرمانۀ ایالات متحده دست کشید و کار نوشتن را به صورت تمام وقت ادامه داد ولی نمیتوانست ایامی را که صبحها چهار صبح از خواب برمیخاست فراموش کند.
به یاد داشته باشید اگر برای نوشتن به دنبال وقت هستید، آن را پیدا میکنید. اگر برای ناله و شکایت به دنبال وقت هستید، باز هم آن را پیدا خواهید کرد.
مجبور بودم که فقط ساعت پنج تا هفت صبح را به نوشتن اختصاص دهم، چونکه در ساعات دیگر بچهها از خواب بیدار میشدند و سر و صدا میکردند. این قضیه هشت سال ادامه پیدا کرد.
المور لئونارد